من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

ثبت نگاری روزانه توسط یک پشت میز نشین
من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

ثبت نگاری روزانه توسط یک پشت میز نشین

(40) یا چگونه- بخش اول

وقتی برای اولین بار تصمیم گرفتم وارد یک رابطه جدی بشوم 23 سالم بود. درسم تمام شده بود و درامد نسبتا خوبی داشتم. می دانستم دیگر دغدغه جدی ای ندارم که بهانه مناسبی باشد. هر از سمتی بررسی می کردم میدیدم که حالا وقت اش است. درست دو ماه بعد بود که در یک سفر یه روزه از کمپ های شرکت دیدمش. از قبل یه شناخت خیلی جزئی داشتم و احساس می کردم با چیزهایی که توی ذهنم دارم همخوانی دارد. 

دوست شدیم.

خب البته که اولین رابطه من بود و یک جورهایی حسابی تویش لنگ می زدم اما واقعا ازش خوشم می امد و تمام تلاشم را می کردم که رابطه یکجورهایی با احترام پیش برود. خب  مثل همیشه هر چیزی اولش همیشه لذت بخش و جذاب است. خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی مفاهیم مثل در اب نمک خواباندن و منتظر ماندن و بلاتکلیفی را حسابی ملتفت شدم. راستش تمام کردن این رابطه برایم خیلی سخت بود چرا که یکجورهایی هم دوستش داشتم و چون کم اولویت ترین بخش زندگی اش بودم بی اعتمادی از سر رویم می بارید.

به هر حال پس از نه ماه در آذر ماه همه چیز تمام شد. شاید باورتان نشود. البته خودم هم باورم نمیشود هنوز، اما یک بخش های از خودم را در آن زمان جا گذاشته ام.


پ.ن: ادامه دارد...