من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

ثبت نگاری روزانه توسط یک پشت میز نشین
من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

ثبت نگاری روزانه توسط یک پشت میز نشین

(47)

من نمی دانم دیگران چطور ادامه می دهند. توی این همه هاگیر و واگیر مملکت و بگیر و ببر ها و بخور بخور ها، برای ما صورت های سرخ سیلی زده ، انگار هیچ چیزی رو به صعود نیست. مغزم خالی شده و دیگر هیچ برنامه ای برای اینده ام ندارم. بشدت خسته و رنجور و بی اعتماد و در کمال نا امیدی فقط زمان را پشت سر می گذارم تا بگذرد. خودم را باخته ام. نمی دانم باید چکار کنم. بدجوری به خنسی خورده ایم و اساسی هشتمان گرو نه مان شده. دنبال هر راه حلی که فکر ادمی گذر کند بهش، هستم. ولی بازهم نمی دانم باید چکار کنم . انگار در یک خلا مسخره دست جمعی گیر افتاده ایم و داریم به ریش خودمان می خندیم. گاها حتی احساس می کنم از این حجمه بیشعور انگاشته شدنمان قلبم  میخواهد در سینه بترکد. وای خدایا چطور خودم را جمع و جور کنم؟! چطوری امیدوار باشم لعنتی؟