من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

ثبت نگاری روزانه توسط یک پشت میز نشین
من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

ثبت نگاری روزانه توسط یک پشت میز نشین

(39)

هنوز بعد از این همه مدت بلد نیستم روزانه نویسی کنم. البته فکر می کنم همین که یک عدد وبلاگ زدم و اراجیف ماهیانه ام رو توش می نویسم خودش یک نوع حرکت کوبنده در عرض محسوب میشه...

در این مدت تلاش کردم مطالعه ام زیاد کنم تا شاید در نوشتن پیشرفت کنم. در میزان پیشرفتنم خیلی جهش خاصی احساس نمیشه.

شاید اگر موضوعی داشتم می تونستم وقایع اتفاقیه بزنم.



پ.ن: می ترسم وابسته شده باشم. 

(38)

توانمندی از دست رفته


گاهی اوقات فکر میکنم که از پس انجام هر کاری بر می آیم و در کمتر از ٢٤ ساعت خلافش به صورتم کوبیده میشود. هرگز روی هیچ چیزی حساب نکنید، چون تا تصور میکنید که میشود؛ نمیشود و شما را از درون منفجر میکند.

خواهش میکنم خیال پرداز نباشید 

خیال پردازی دشمن ادم است. خیال پردازی شبیه کراک می ماند. وقتی میکشی و هست خوب است اما وقتی نیست و میفهمی که نیست و واقعیت صورتت را پایین می اورد، وحشتناک درد دارد.

قبول کنیم که خیال پردازی دشمن واقعیت سخیف زندگی ماست.

تصمیم دارم بخش خیال پردازم را بکشم. به شما هم توصیه میکنم.

(37)

یک جور ناجوری شده همه چیز. خیلی مسخره وار حتی. بی هدف و سردرگم. شبیه سگی که در پی دم خودش می چرخد. 

بخندید به من.

(36)

و قلبی که از جا کنده شد.

رو به اتمامم.

(35)

دانگرید نکنیم!


زندگی بسیار پیچیده است. همیشه چیزی در چنته خودش داره تا هر لحظه بیشتر از قبل شما رو سوپرایز کنه. درست زمانی که فکر می کنی دیگه از خوشبخت تر بودن محاله ثابت می کنه می تونه بهتر هم باشه و یا حتی بدتر! می تونه همیشه تو رو سر گرم خودت بکنه و از اهدافت دور تر و دورتر! ما ها هممون درگیر فریب های زندگی شدیم. یه جورایی رو دست خوردیم از اینکه حواسمون پرت شد و رفتیم پی چیز های بی ارزشی که ارزش زندگی رو توی لذت های کوچیک تر خلاصه می کرد. یادمون رفت که ما ساخته شدیم واسه چیزهای بلند مدت. ما ساخته شدیم واسه رسیدن به کمال. برای رسیده به ایده آل. ایده آل رو تو ذهنمون ساختیم و اما خودمون رو با چیزهای کوچیک گول زدیم. و چقدر سخت تره وقتی می فهمیم. وقتی می فهمیم که اشتباه کردیم اما دیر شده چه به انجام لذت های کوچیک عادت کردیم.

هر بار به نادیا می گم. می گم هر با به خودمون قول بدیم که به خودمون اجازه بهانه ندیم. بهانه کهولت سن، بهانه اینکه تلاشمو کردم و یا بهانه اینکه من بزرگترم یا از من سنی گذشته... ما هر بار قول هامون رو با هم تجدید می کنیم تا یادمون نره به ازای هر بار بزرگتر شدن ما تازه تر میشیم. بیشتر می فهمیم و به کمال بیشتری می رسیم. هر بار با یک ورژن جدید تر به روز میشیم. 

به خودمون اجازه پس رفت ندیم. پسرفت خوب نیست. !