من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

ثبت نگاری روزانه توسط یک پشت میز نشین
من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

من و خودم و تمام چیزهایی که باید در زندگی ام تغییر کنند.

ثبت نگاری روزانه توسط یک پشت میز نشین

(19)

نا امیدی خر است!


این را برای همین وقت هایی می نویسم که بسیار نا امیدی در ته اعماق وجودم نفوذ می کند!

نیلوفر عزیز

نیلوفر دوست داشتنی! تو می توانی! تو نهایت دوست داشتنی! 

باور کنید نهایت انرژی را احساس می کنم و تنها از جبر روزگار می ترسم. و گرنه تمام تصمیمات زندگی ام را بی مهبا تر می گرفتم. تنهایی و نا امیدی و ترس خر است!

همین و تمام.

(18)

دوست طلایی


شاید بارها شده  که این سوال را از خودم پرسیدم که چه زمانی می شود فهمید که آدم چند تا دوست واقعی دارد؟

حالا جوابش را خیلی خوب می دانم و خیلی خوب هم فهمیده ام.

زمانی میشود خیلی خوب متوجه شد که ادم چندتا دوست واقعی دور و برش هست، که حسابی تنها شده باشی. انقدر که هیچ جنبده ای در کنارت نباشد و وقتی به شدت کرفتار و رنجور هستی و داری شماره تلفن های توی موبایلت را زیر و رو می کنی احساس کنی که اسم هیچ کدام از ادم هایی که بالا و پایین می کنی در این لحظه برای توی آشنا نیستند جز یک نفر یا دو نفر! آنها آدم های طلایی زندگی ما هستند.

کی می فهمیم که خیلی تنها هستیم؟

زمانی که هیچ آدم طلایی به وقت تنهایی توی ادد لیست گوشی مان نباشد. و توی تنهایی غلت بخوریم.

(17)

روی کره زمین، هر انسان زنده، برای خودش یک سری ترسهایی دارد. این ترسها، ممکن است هیچ وقت اتفاق نیافتند اما تا زمانی که فرد زنده است ترس او نیز بالقوه وجود دارد و می تواند از درون روح او را بجود.

من هم ترس دارم. ترس من هم آنقدر برای من ترسناک هست که بعضی اوقات حس می کنم حتی فکر کردن در موردش، اینکه اتفاق بیافتد، فلجم می کند.

من از تنهایی می ترسم. نه از آن تنهایی ها که شب تنها بمانم و از این جور خزعبلات! نه!

تنهایی ترسناک من از آن نوع هاست که زمانی که تنها هستی و درد داری، کسی نباشد که به او مراجعه کنی. از آن نوع هایی که توی جمع هستی، و آنگار نیستی. انگار که وجود نداری، اضافه ای.

وحشت دارم ازش. می ترسم از این نوع ترس! 

می ترسم از اینکه تنها بمیرم، حتی اگر جان سخت باشم.

و آن وقت روی قبرم بنویسند، جان سخت بود ولی، تنها مُرد.

(16)

آب!

موضوعی بس تکراری و بس خسته کننده و بی نهایت اعصاب خورد کن!

قبول!

اما وقتی که تصور می کنم نبودنش می تواند ظرف سه روز من را به کشتن بدهد باور کنید موضوع بسیار جدی از موضع جالب انگیز بودن به بحرانی بودن سوئیچ می کند.

قبول نمی کنید؟ بسیار خب. در دیدگاهی دیگر سعی در متقاعد کردن دارم:

چشم هایتان را ببندید و تصور  کنید وسط کویری هستید و افتاب سوزان مختان را نسبتا نیم سوز کرده. لب هایتان ترک خورده و از شدت خشکی گلویتان صدایی از آن خارج نمی شود. 

تا جایی که چشم کار می کند تنها خاک است و خاک است و خاک. دچار توهم و دوبینی شده اید. ساطع شدن امواج گرما از زمین شما را درگیر دیدن سراب می کند. سعی می کنید بدوید. سکندری می خورید. توانایی انجام حرکات سریع ندارید. زمین می خورید. حالا دقیقا از بالای سر شما یک هواپیما می گذرد. به دلیل کم آبی و از دست دادن نسبی هوشیاریتان، توانایی تکان خوردن و فریاد کشیدن و علامت دادن هم ندارید.

تمام شد.

خیر داستان کلید اسرار هم نبود. اگر بی آبی واقعا رواج پیدا کند، این روند خیلی هم برا کشور ما که بیشتر پوشیده شده از مناطق بیابانی و به دلیل نزدیکی به خط استوا گرمسیر است، غیر ممکن نیست.

فرهنگی که در کشورهای غربی دم از آنها می زنیم همین هاست.

اب را درست و به موقع مصرف کنیم.

این چیز زیادی نیست.

1- حیات خانه تان را جارو کنید.

2- ماشینتان را یا ببرید کارواش یا با یک سطل آب و ابر تمیز کنید.

3- شیر آب را توی باغچه خانه ول نکنید.

4- حمام کردن بالا غیرتاً بیشتر از 15 دقیقه نباشد.

5- در هنگام لیف کشیدن و شامپو زدن شیر آب را ببندید.

6- زیر دوش حمام مسواک نزنید، لباس را اول بشوئید و سپس آب بکشید.

7- در موقع مسواک زدن و شستن صورت اول کار خود را انجام داده و بعد شیر آب را باز کنید.

8- برای شستن ظرف های کثیف، اول آنها دسته بندی کنید، سپس با مایع شسته و بعد آب را باز کرده و آبکشی کنید.

9- بچه ها را برای آب بازی و کردن و این حرفا به استخر ببرید.

10-اگر در توانتان هست،در دل طبیعت، درخت بکارید و در گسترش فضای سبز سهیم باشید.


اگر همین ده مورد را رعایت کنیم، در راستای بهتر شدن زندگی شخصیمان قدم برداشته ایم. بعدا اگر خواستیم در فضایی ادعا کنیم که آدم خوبی هستیم، با اقتدار و لبخند آن را بیان کنیم.


:)


(15)

آینده، قرار است همه چیز درخشان باشد.


تمام چیزهایی را که فکر می کنی مهم هستند را روی کاغذ بیاور. حتی اگر درگیر حس " این تمام آنچیزی که در همین لحظه می خواهی نیست" شدی. شاید بعدها نگاهی، ایده ای، فکری قدیمی تو را از گرداب روزمرگی ات نجات بدهد.


کاش تمامی قدم هایی که بر می دارم، به سادگی و زیبایی های آرزو هایم باشد.